قتل هولناک طلافروش خوشنام برای هیچ!
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۶۲۸۹۱
«مردم روستای نرگی ارومیه این روزها عزادار مرگ یکی از اهالی خیر و خوشنام روستا هستند. صاحب یک مغازه طلافروشی در ارومیه که همه اهالی او را به نیکوکاری میشناختند و برای همین هم بود که روز گذشته، مراسم خاکسپاری او تبدیل به یکی از پرجمعیتترین مراسمهایی شد که روستای نرگی به خود دیده بود. اما ماجرای قتل محمدسلیم فتاحی چگونه رخ داد و او چطور قربانی دزدان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شروع این ماجرا به حدود یک هفته قبل برمیگردد؛ روزی که مرد طلافروش سوار بر خودروی دنای خود راهی مغازهاش در یکی از خیابانهای ارومیه شد. او ماشینش را در کوچه بنبست کنار مغازه پارک کرد و به محل کارش رفت اما بعدازظهر که قصد رفتن به خانه را داشت، با صحنه عجیبی روبهرو شد. ماشین دنای او خسارتدیده بود و روی برفپاککن ماشین برگهای به چشم میخورد. روی برگه نوشته شده بود: امروز به دلیل اینکه عجله زیادی داشتم با ماشین شما تصادف کردم و به آن خسارت زدم. از شما عذرخواهی میکنم و لطفا برای دریافت خسارت ماشین با این شماره تماس بگیرید.
مرد طلافروش با شماره تلفنی که در برگه نوشته شده بود تماس گرفت. او به مردی که پشت خط بود گفت که نیازی به پرداخت خسارت نیست و عذرخواهی وی را میپذیرد اما مرد جوان اصرار داشت که باید خسارت ماشین را پرداخت کند تا عذاب وجدان نداشته باشد.
گروگانگیریاصرارهای مرد ناشناس برای دیدن مرد طلافروش و پرداخت خسارت ادامه داشت و طلافروش در نهایت تسلیم خواستههای او شد و برای دیدن او به آدرسی که اعلام کرده بود، رفت. او اما پس از این ماجرا ناپدید شد و خانوادهاش هر چه گشتند ردی از او پیدا نکردند. محمد قوتازی، یکی از بستگان مقتول، در گفتوگو با همشهری اظهار کرد: حاج سلیم قبل از اینکه به محل قرار برود، ماجرا را به برادرهایش اطلاع داده و گفته بود که فقط میرود آن مرد را ببیند و از خسارتش گذشته است. برای همین وقتی تلفنش خاموش شد و با گذشت چند ساعت به خانه برنگشت، خانوادهاش ماجرا را به پلیس خبر دادند و تحقیقات برای پیداکردن مرد طلافروش آغاز شد.
دوربینهای مداربستهدر کوچه بنبستی که طلافروش گمشده ماشینش را پارک میکرد، یک دوربین مداربسته همه چیز را ضبط کرده بود. مأموران به بررسی این دوربین پرداختند و سرنخهای مهمی را به دست آوردند. فیلمها نشان میداد که روز حادثه دو مرد که سوار بر یک پیکان وانت بودند، عمدا ماشین خود را به خودروی مرد طلافروش میکوبند تا به آن خسارت بزنند. آنها دفعه اول متوجه میشوند که خسارت وارده به ماشین ناچیز است و برای همین بار دیگر این کار را تکرار میکنند و این بار ماشین مرد طلافروش خسارت بیشتری میبیند. آنها سپس یک تکه کاغذ زیر برفپاککن ماشین قرار میدهند و سوار بر وانت پیکان آنجا را ترک میکنند. این تصاویر نشان میداد که مردان ناشناس از قبل این نقشه را برای ربودن مرد طلافروش کشیده بودند.
ماشین سوختهدو روز پس از گمشدن مرد طلافروش بود که مأموران پلیس ارومیه در جریان پیداشدن ماشین سوختهای در جاده ارومیه - سلماس قرار گرفتند. در همان بررسیهای اولیه معلوم شد که خودرو، دناپلاس است. هرچند شماره پلاک ماشین قابل تشخیص نبود اما مأموران حدس زدند که خودرو متعلق به همان طلافروش گمشده است. به همین دلیل شروع به بررسی آن کردند و پس از بازکردن در صندوق عقب، با جسد سوختهای در داخل آن روبهرو شدند. جسد متعلق به یک مرد بود و طولی نکشید که با حضور خانواده مرد طلافروش و با توجه به آثار بهجامانده از جسد معلوم شد که قربانی کسی جز طلافروش گمشده نیست.
دستگیری در تهرانمحمد قوتازی توضیح میدهد: وقتی معلوم شد چه بلایی بر سر حاجسلیم آمده است، مأموران تحقیقات برای دستگیری قاتلان را ادامه دادند. آنها در ابتدا صاحب خودروی پیکان وانتی که با خودروی مقتول تصادف کرده بود را شناسایی کردند. این مرد در بازجوییها گفت که روز حادثه ماشینش را به برادرش و برادر خانمش امانت داده بود و از اینکه آنها چه نقشهای در سر داشتند خبر ندارد. برادر و برادرخانم صاحب وانت، فراری شده بودند و همه شواهد نشان میداد که آنها عاملان این جنایت هستند. برای همین مأموران پلیس تحقیقات زیادی انجام دادند تا اینکه صبح دیروز به ما خبر دادند که این دو نفر را در تهران ردگیری و دستگیر کردهاند. آنها که ۲۴ و ۲۵ساله هستند که نقش داشتن در قتل حاج سلیم اعتراف کرده و گفتهاند که پس از ربودن او، کلیدهای طلافروشی را از او گرفته و او را به قتل رساندهاند تا شناسایی نشوند. اما وقتی با کلیدها به مغازه طلافروشی رفتهاند که از آنجا سرقت کنند، با توجه به شرایط خیابان و سیستم امنیتی مغازه نتوانسته بودند هیچ سرقتی انجام دهند.
به گفته قوتازی، حاجسلیم یک دختر و یک پسر دارد که هنوز مرگ پدرشان را باور ندارند و تنها خواسته آنها و همه کسانی که این مرد خیر را میشناختند، مجازات هر چه زودتر قاتلان است. در همین حال رئیس پلیس آگاهی آذربایجان غربی نیز با اشاره به دستگیری عاملان جنایت در تهران گفت: متهمان در بازجوییها انگیزه خود از این جنایت را سرقت از مقتول عنوان کردهاند و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.»
بیشتر بخوانید: امنترین و خطرناکترین شهرها برای سفر شنیده شدن صدای ناهنجار در اصفهان/ علت در دست بررسی است271 35
کد خبر 1725026منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: قتل مرد طلافروش برای همین حاج سلیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۶۲۸۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازگشایی از قتل هولناک دختر جوان
چند سال قبل، تلفن کشیک قتل پلیس آگاهی را تحویل گرفتم. هنوز دقایقی از تحویل تلفنهمراه نگذشته بود که زنگ آن به صدا درآمد. پشت خط مامور یکی از کلانتریهای تهران بود.-«سلام کارآگاه در یکی از سطلهای زباله منطقهای در مرکز شهر چند قطعه از جسد مثلهشده یک زن را پیدا کردیم.»
با گرفتن آدرس محل کشف جسد، دستور دادم صحنه را حفظ کرده تا خودم به محل بروم و پزشکی قانونی و تشخیص هویت را هم خبر کنند. روز تعطیل بود و۲۰ دقیقهای به محل کشف جسد رسیدم.داخل یک سطل در سه نایلون زباله قطعات مثلهشده یک دختر جوان بود. دستور دادم گشتهای پلیس سایر سطلهای منطقه را جستوجو کنند تا اگر عضو دیگری وجود دارد کشف شود. نوع رها کردن جسد نشان میداد قاتل میخواسته پیکر مقتول کشف شود که آن را در داخل سطل رها کردهاست.تا تیم بررسی صحنه جرم و پزشک قانونی جسد را معاینه کند، خودم و دو مامور کلانتری سری به اطراف منطقه زدیم و دوربینهای چند خانه و مغازههای اطراف را چک کردیم که هیچ سرنخی به دست نیامد.حضور تیمهای پلیسی وپزشکی قانونی در باعث شد اهالی با کنجکاوی در محل جمع شوند، به همین خاطر بازپرس دستور داد جسد را سریع به پزشکی قانونی منتقل کنند که مردم با آن صحنه فجیع روبهرو نشوند. پزشکی قانونی اعلام کرد ۴۸ تا ۷۲ ساعت از وقوع قتل میگذرد و به احتمال زیاد مقتول ابتدا خفه شده و بعد جسد مثله شده است.با بررسی لباس مقتول متوجه شدیم مدرک شناسایی همراه جسد نیست اما ناخنهای این دختر دارای طرح خاصی بود.به ماموران کلانتری گفتم، به احتمال زیاد مقتول ساکن همان منطقه کشف جسد باشد. با عکس طرح ناخن به تمام آرایشگاههای زنانه محل سر بزنید و ببینید این طرح کدام ناخنکار است. ازسوی دیگر با بررسی پروندههای فقدانی مشخص کنند، در روزهای گذشته چه کسی با مشخصات دختر جوان اعلام مفقودی کردهاست.روز بعد یکی از ماموران تماس گرفت و گفت؛ به چند آرایشگاه سر زدیم که یکی مدعی شد این طرح را روی ناخنهای دختر جوانی به نام مرجان کار کرده است. با شناسایی او و بررسیهای پروندههای مفقودی متوجه شدیم پنج روز قبل مادر او گم شدن دختر ۲۰ سالهاش را اعلام کرده است.قرار شد آزمایش DNA گرفته شود تا مطمئن شویم جسد مثله شده متعلق به مرجان است.پس از تایید آزمایش، خانواده او برای تحقیقات مقدماتی به اداره قتل آمدند. مادر او که در شوک مرگ فجیع دخترش بود، شروع به حرف زدن کرد و گفت: چند روز قبل ساعت ۴ صبح دخترم گفت با دوستانش به کوه میرود. صبح زود از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. عصر هرچه زنگ زدیم پاسخگوی تلفن نبود و بعد گوشیاش خاموش شد. با دوستانش تماس گرفتم و فهمیدم دخترم پیش آنها نرفته و برنامهای هم برای کوه رفتن نداشتند؛ به همین دلیل گمشدن دخترم را به پلیس اطلاع دادم و با نامزدش مهران تماس گرفتم که او گفت اطلاعی از مرجان ندارد.دستور دادم پسر جوان احضار شود تا حضوری از او تحقیق کنم. ساعتی بعد پسر قد بلندی روبهرویم نشست و گفت که هیچ خبری از نامزدش ندارد و از شنیدن خبر مرگش در شوک است.به او گفتم فعلا از شهر خارج نشود و در دسترس باشد. با هماهنگی قضایی قرار شد، روز گمشدن مرجان آنتندهی موبایل خانوادهاش را بررسی کنند که ساعتی بعد اعلام شد گوشی مرجان و نامزدش در یک محل آنتندهی داشته است. با کشف این سرنخ، دستور بازداشتش را از بازپرس پرونده گرفتم. مهران بازداشت شد. از او خواستم واقعیت را بگوید که باز هم ادعاهای قبلیاش را تکرار کرد و مدعی بود در مرگ نامزدش هیچ دخالتی نداشته است.به او گفتم اگر واقعیت را بگوید به نفع خودش است که بعد از مکثی طولانی به قتل مرجان اعتراف کرد و گفت: روز حادثه با نامزدم قرار شد بیرون برویم و تفریح کنیم. صبح زود بود و او میخواست لباس بخرد اما همه جا بسته بود. یکدفعه دعوایمان شد و در اوج عصبانیت دستم را جلوی دهانش گرفتم. مرجان کبود و بیهوش روی زمین افتاد.تازه فهمیدم چهکار کردهام و برای خلاصی از جسد، آن رامثله کرده و درسطل زباله رها کردم. در این مدت با صحنهسازی سعی کردم خود را بیگناه نشان دهم اما خون مرجان دامن من را گرفت و دستگیر شدم. با اعترافات مهران، راز این جنایت هولناک فاش و متهم پس از تحقیقات روانه زندان شد.